چچ

قوانین UX ( قسمت دوم)

آگاهی و آشنایی با مجموعه قوانین UX نقش به سزایی در ارتباط موثرتر با کاربر و طراحی بهتر و جالب توجه برای کاربران دارد. در قسمت اول قوانین UX ، با تعدادی از این قوانین آشنا شدید و در این قسمت به چند قانون دیگر UX بر اساس نظریه های گشتالت می پردازیم که امیدوارم برای علاقه مندان آموزنده باشد.

قوانین UX ( قسمت دوم)

تعدادی از این قوانین را در قسمت اول با هم مرور کردیم، در ادامه به چند قانون دیگر بر اساس نظریات مکتب گشتالت می یردازیم.

قانون هیک ( Hick’s Law)

قانون هیک

نظریه اصلی

زمان لازم برای تصمیم گیری با تعداد و پیچیدگی انتخاب ها افزایش می یابد.

آموزه ها

  1. وقتی زمان پاسخها مهم است، انتخابها را به حداقل برسانید تا زمان برای انتخاب افزایش یابد.
  2. وظایف پیچیده را به منظور کاهش بار شناختی به مراحل کوچکتر تقسیم کنید.
  3. از ایجاد کاربران بسیار زیاد (در یک زمان) با برجسته کردن گزینه های توصیه شده جلوگیری کنید.
  4. برای کاهش بار شناختی (cognitive bar) کاربران جدید، از آموزشهای گام به گام (progressive onboarding) استفاده کنید.
  5. مراقب باشید در حد انتزاعی ساده سازی نکنید.(با ساده سازی زیاد کیفیت را پائین نیاورید.) ( to the point of abstraction)

خاستگاه نظریه

قانون Hick (یا قانون Hick-Hyman) به نام یک تیم روانشناس انگلیسی و آمریکایی از ویلیام ادموند هیک (William Edmund Hick) و ری هایمن (Ray Hyman) نامگذاری شده است. در سال 1952، این زوج رابطه بین تعداد محرک های فعلی و زمان واکنش افراد به هر محرک معین را مورد آزمایش قرار دادند. همانطور که انتظار می رفت، هرچه تعداد محرکهای انتخابی بیشتر باشد، مدت زمان بیشتری طول می کشد تا کاربر تصمیم بگیرد که با کدام یک ارتباط برقرار کند. کاربرانی که با انتخاب های زیاد مواجه می شوند باید برای تفسیر و تصمیم گیری وقت بگذارند و کارهایی را که نمی خواهند انجام دهند.

قانون جاکوب (Jakob’s Law)

قانون جاکوب

نظریه اصلی

کاربران بیشتر وقت خود را در سایت های دیگر می گذرانند. این بدان معناست که کاربران ترجیح می دهند سایت شما مانند سایر سایتهایی که از قبل می شناسند کار کند.

آموزه ها

  1. کاربران انتظارات خود را در مورد یک محصول آشنا به محصول دیگری منتقل می کنند که مشابه به نظر می رسد.
  2. با در نظر گرفتن الگوهای ذهنی، می توانیم تجربیات کاربر بالاتر(قبلی) را (به عنوان یک الگوی ذهنی) ایجاد کنیم که کاربران به جای یادگیری الگوی جدید بر انجام وظیفه تمرکز کنند.
  3. هنگام ایجاد تغییرات، با دادن این اختیار به کاربران که می توانند به مدت محدود از نسخه مشابه استفاده کنند اختلاف نظر را به حداقل برسانید.

خاستگاه نظریه

قانون جاکوب (Jakob’s Law) توسط جاکوب نیلسن (Jakob Nielsen)، یک حامی کاربر و رئیس و موسس گروه نیلسن نورمن (Nielsen Norman Group) به همراه دکتر دونالد ای. نورمن (Dr. Donald A. Norman) (معاون پیشین تحقیق در شرکت کامپیوتر اپل Apple Computer)، ابداع شد. دکتر نیلسن جنبش "مهندسی کاربردپذیری تخفیف" (‘discount usability engineering’) را به منظور بهبود سریع و ارزان رابط های کاربری بنیانگذاری کرد و چندین روش کاربردی از جمله ارزیابی تحقیقی و تجربی (heuristic evaluation) را اختراع کرد.

قانون منطقه مشترک (Law of Common Region)

قانون منطقه مشترک

نظریه اصلی

اجزائی که دارای محدوده مشخصی از اشتراکات هستند، به عنوان گروه در نظر گرفته می شوند.

آموزه ها

  1. افزودن مرزی در اطراف یک جزء یا گروهی از اجزاء راه آسانی برای ایجاد منطقه مشترک است.
  2. منطقه مشترک را می توان با تعریف یک پس زمینه در پشت عنصر یا گروهی از عناصر ایجاد کرد.

خاستگاه نظریه

اصول گروه بندی (یا قوانین گروه بندی گشتالت(or Gestalt laws of grouping)) مجموعه ای از اصول در روانشناسی است که ابتدا توسط روانشناسان گشتالت ارائه شد تا این نظر را توضیح دهد که انسان به طور طبیعی اشیاء را به عنوان الگوها و اشیاء سازمان یافته درک می کند، اصلی که به پراگنانز (Prägnanz) معروف است. روانشناسان گشتالت استدلال کردند که این اصول وجود دارد زیرا ذهن دارای میل ذاتی برای درک الگوهای محرک بر اساس قوانین خاصی است. این اصول در پنج دسته مجاورت (Proximity)، شباهت (Similarity)، تداوم (Continuity)، خاتمه (Closure) و پیوستگی (Connectedness) دسته بندی شده است.

قانون مجاورت (Law of Proximity)

قانون مجاورت

نظریه اصلی

اشیایی که نزدیک یا مجاور یکدیگر هستند، تمایل دارند با هم گروه بندی شوند.

آموزه ها

  1. مجاورت به برقراری ارتباط با اشیاء اطراف کمک می کند.
  2. مجاورت به کاربران کمک می کند تا اطلاعات را سریعتر و کارآمدتر درک کرده و سازماندهی کنند.

خاستگاه نظریه

اصول گروه بندی (یا قوانین گروه بندی گشتالت(Gestalt laws of grouping)) مجموعه ای از اصول در روانشناسی است که ابتدا توسط روانشناسان گشتالت ارائه شد تا این نظر را توضیح دهد که انسان به طور طبیعی اشیاء را به عنوان الگوها و اشیاء سازمان یافته درک می کند، اصلی که به پراگنانز (Prägnanz) معروف است. روانشناسان گشتالت استدلال کردند که این اصول وجود دارد زیرا ذهن دارای میل ذاتی برای درک الگوهای محرک بر اساس قوانین خاصی است. این اصول در پنج دسته مجاورت (Proximity) ، شباهت (Similarity) ، تداوم (Continuity) ، خاتمه (Closure) و پیوستگی (Connectedness) دسته بندی شده است.

قانون پراگنانز (Law of Prägnanz)

قانون پراگنانز

نظریه اصلی

مردم تصاویر مبهم یا پیچیده را به عنوان ساده ترین شکل ممکن درک و تفسیر می کنند، زیرا این تفسیر است که به حداقل تلاش شناختی ما نیاز دارد.

آموزه ها

1. چشم انسان دوست دارد سادگی و نظم را در اشکال پیچیده پیدا کند زیرا مانع از گیج شدن با اطلاعات می شود.

2. تحقیقات تأیید می کند که مردم بهتر از چهره های پیچیده می توانند شکل های ساده را پردازش کرده و به خاطر بسپارند.

خاستگاه نظریه

در سال 1910 ، وقتی روانشناس ماکس ورتهایمر (Max Wertheimer)، به رشته ای چراغ در گذرگاه راه آهن که روشن و خاموش می شدند،با دقت نگاه می کرد به بینشی (an insight) رسید. این شبیه به نحوه روشن و خاموش شدن چراغ های محوطه سالن سینما بود. در نظر بیننده، اینطور می آمد که یک چراغ است که در اطراف سالن از لامپ به لامپ حرکت می کند ، در حالی که در واقع یک سری لامپ ها روشن و خاموش می شدند و چراغی حرکت نمی کرد. این مشاهده منجر به مجموعه ای از اصول توصیفی در مورد چگونگی درک بصری اشیاء شد. این اصول تقریباً در مرکز هر کاری که ما به عنوان طراح به صورت گرافیکی انجام می دهیم، قرار دارد.

قانون شباهت (Law of Similarity)

قانون شباهت

نظریه اصلی

چشم انسان تمایل دارد عناصر مشابه را در یک طرح به عنوان یک تصویر، شکل یا گروه کامل درک کند، حتی اگر این عناصر از هم جدا باشند.

آموزه ها

  1. عناصری که از نظر بصری مشابه هستند، به عنوان مرتبط به هم تلقی می شوند.
  2. رنگ، شکل و اندازه، جهت و حرکت می تواند نشان دهد که عناصر به یک گروه تعلق دارند و احتمالاً دارای یک معنی یا عملکرد مشترک هستند.
  3. مطمئن شوید که لینکها و سیستم ناوبری (navigation systems) از نظر بصری از مولفه های نوشتاری معمولی متمایز شده اند.

خاستگاه نظریه

اصول گروه بندی (یا قوانین گروه بندی گشتالت(Gestalt laws of grouping)) مجموعه ای از اصول در روانشناسی است که ابتدا توسط روانشناسان گشتالت ارائه شد تا این نظر را توضیح دهد که انسان به طور طبیعی اشیاء را به عنوان الگوها و اشیاء سازمان یافته درک می کند، اصلی که به پراگنانز (Prägnanz) معروف است. روانشناسان گشتالت استدلال کردند که این اصول وجود دارد زیرا ذهن دارای میل ذاتی برای درک الگوهای محرک بر اساس قوانین خاصی است. این اصول در پنج دسته مجاورت (Proximity) ، شباهت (Similarity) ، تداوم (Continuity) ، خاتمه (Closure) و پیوستگی (Connectedness) دسته بندی شده است.

با ما همراه باشید با ادامه قوانین در قسمت سوم

مطالب قسمت اول را دراینجا بخوانید.

مترجم: نسرین اسکندریان
سال انتشار:
اجازه انتشار: قید نشده
نوع: ترجمه
آدرس کوتاه شده: